۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۳

فرهنگ رشته‌ای مشترک در جامعه بشری است که به‌ ذات انسان متصل است مانند یک ذهن متفکر و جسم متأثر از آنچه در طبیعت، کیهان و جامعه او را احاطه کرده و از نظر تمدنی و فکری به ارث برده است.

نقطه شروع فرهنگی در مسئله فلسطین

سرمقاله:

فرهنگ رشته‌ای مشترک در جامعه بشری است که  به‌ ذات انسان متصل است مانند یک ذهن متفکر و جسم متأثر از آنچه در طبیعت، کیهان و جامعه او را احاطه کرده و از نظر تمدنی و فکری به ارث برده است. ادوارد تیلور (متوفی ۱۹۱۷ پس از میلاد)  با توجه به آنچه که او از نظر دانش، نوآوری و تولید علم به دست آورده است، می گوید: فرهنگ عبارت است از: «کل پیچیده ای که شامل دانش، باورها، هنر، اخلاق، قانون است. آداب و رسوم، توانایی ها و دیگر آداب و رسومی که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست می آورد» و به عقیده سعد محمد رحیم، «روشنفکری که وارد عرصه سیاست می شود نباید فراموش کند که حامل دغدغه های فرهنگی است. و این یک پروژه است و نه طالب منفعت و قدرت، و سیاستمدار بدون توجه به اخلاق، سخنان خود را تولید می کند، در حالی که یک روشنفکر و شخصیت فرهنگی، اخلاق را سرلوحه سخنان خود قرار می دهد، یا چنین فرض می شود. بنابر این،  به نظر من مسئله فلسطین از نظر فرهنگی از چهار مبدع  قابل بررسی است.

اولین نقطه شروع: فرهنگ و انسان سازی مسئله فلسطین

منشأ امور مقدس را انسان تشکیل می دهد، نه سنگ. پس سنگ مقدس اضافی است. به دلیل ملاحظات بیرونی، خواه قدس باشد، خواه عبادتگاه، خواه کوه یا که دیوار، ولی قدسیت انسان به ذات او است. خواه در هر دین و مذهب با هر دیدگاه فکری و سیاسی و جایگاه احتماعی و فرقه ای و قبیله ای باشد. در فلسطین قبل از اینکه در مورد مقدسات مادی ادیان صحبت کنیم، صحبت از انسان  فلسطینی است که مورد بی عدالتی اخلاقی و مادی قرار گرفته است. و این انسان میتواند  مسلمان، مسیحی، یهودی، سامری یا شخص دیگری باشد، ظلم بر او وارد شده و همچنان ادامه دارد، زیرا سرزمینش غصب شد و به ناحق از آن بیرون رانده شده است، علاوه بر کشتارها، خون ریزی و آوارگی در این سرزمین. .

مسئله مسجدالاقصی، کلیساهای ولادت و رستاخیز، دیوار گریه و کوه های گریزیم و صهیون بزرگتر از مسئله این انسان نیست و آنچه که سزاوار است اینکه فرهنگ مثل یک انسانی که از سوی نیروهایی که هدفشان خلاص شدن از یک گروه مذهبی مورد ظلم و ستم قرار گرفته در کنار او باشد. و در نتیجه یهودیان به خودشان آسیب می رساند، همان طور که ظلم بر بقیه ادیان و گرایش ها صورت گرفت و بیشتر مسلمانان چون اکثریت آنها مسلمان هستند و حتی اگر اکثریت را مسیحیان و سامریان تشکیل می دادند این بی عدالتی  قابل تحمل نبود.  قبل از نکبه، همه مردم  آزادانه زندگی می کردند و مناسک و عبادت خود را انجام می دادند و نژادپرستی به هیچ وجه علیه کسی انجام نمی شد.

آنچه اخیراً در صدها تظاهرات در جهان در حمایت از آرمان فلسطین دیده ایم زیباست ، نه تنها در سطح عربی و اسلامی، بلکه این تظاهرات بشردوستانه انجام شده است و درکنار انسان فلسطینی و انسان غزه ایستادند. و همچنین در کشورهایی که از اشغال گری حمایت می کنند و هر چیزی را که ضد یهود است جرم می دانند، هزاران تظاهرکننده در شرق و غرب بودند که نه مسلمان و نه از مهاجران عرب بودند بلکه غیرمسلمانان از ادیان دیگر به آنها پیوستند، حتی از یهودیانی که نسل کشی و بی عدالتی را که صهیونیسم در غزه انجام می دهد  را رد می کنند، و از مسیحیان پروتستان که بی عدالتی، نسل کشی و وحشیگری غیرانسانی علیه فلسطینی ها و اهالی غزه را رد می کنند. از سوی افراد غیر عرب از مردم آزاد جهان، و از سوی سازمان های حقوق بشری و بشردوستانه، این مسیر خوبی برای فرهنگ است تا محیطی و جهانی بزرگتر از هویت محدود خود را در خود جای دهد.

نقطه شروع دوم: فرهنگ و گفتمان ایدئولوژیک دینی

هنگامی که تئودور هرتزل [درگذشت ۱۹۰۴ پس از میلاد] در نیمه دوم قرن نوزدهم پس از میلاد آمد و کتاب خود "دولت یهود" را نوشت، ایده او سکولار بود، نه مذهب، زیرا او در کتابش این سوال را مطرح می کند: "آیا ما به پایان خواهیم رسید. با یک حکومت دینی؟»، و او پاسخ می دهد: « قطعاً خیر،  ایمان ما را متحد می کند و دانش به ما آزادی می دهد، و بنابراین از هر گونه تمایلات دینی که رهبری ما را از جانب کشیش به دست بگیرد، جلوگیری خواهیم کرد. ما کاهنان خود را در محدود و در معابد محبوس خواهیم کرد.

تا زمان هرتزل، مسئله یهودیان یک مسئله سکولار بود، حتی در جامعه عمدتاً مذهبی پذیرفته نمی شد و ایده ایجاد یک کشور در فلسطین یک انتخاب اساسی نبوده بلکه مشابه یا بزرگتر از انتخاب آرژانتین بود. زیرا همانطور که هرتزل می گوید، «بارورترین کشور جهان است، و در مناطق زیادی وسعت دارد، جمعیت کمی دارد، جمهوری آرژانتین بزودی دستاوردهای بزرگی خواهد داشت اگر قطعه ای از زمین های خود را به ما واگذار می کند.

با این حال، پیوند تاریخی یهودیان با فلسطین در ذهن جمعی یهودیان، همانطور که هرتزل می گوید، ممکن است بخش بزرگتری از یهودیان را متقاعد کند و همانطور که  ممکن است گفتمان دینی برای دستیابی به ایده دولت مورد سوء استفاده قرار گیرد، اما این ایده سکولار برای جمع آوری نژاد اسرائیل در یک مکان، اساساً وجود دارد. ایده نجات آنها از آزار و اذیت غرب، و ایجاد یک حکومت صلح و همزیستی با دیگران ، همان‌طور که هرتزل می‌ گوید، وضعیت یهودیان در آن زمان در اروبا این بود که «برابری آنها در برابر قانون، فقط جوهر روی کاغذ بود ، از شغل مناصب و با اهمیت محروم بودند، چه در ارتش و چه در حوزه عمومی یا خصوصی.»در واقع، تلاش هایی برای دور نگه داشتن آنها از مشاغل مختلف وجود داشت: «از یهودیان خرید نکنید».

آیا هرتزل موفق شد مذهب را از این موضوع دور نگه دارد یا اینکه موضوع با کمک استعمار غرب و تحت عنوان خود دین بهره برداری کرده و اسرائیل را از یک دولت سکولار به یک دولت بنیادگرای مذهبی که سیاست اسرائیل را کنترل می کرد، تبدیل کرد. اسرائیل شاهاک و نورتون میزوینسی می گویند که «یهودی بنیادگرا  نمی تواند در سیاست سنتی اسرائیل تأثیر بگذارد. اما می‌تواند بر سیاست‌های مدرن اسرائیل تأثیر بگذارد و همان پیامدهای بنیادگرایانه‌ای که بسیاری از مشکلات اساسی که  مردم در برخی از کشورهای دیگر از آن می‌ترسند ممکن است در اسرائیل نیز رخ دهد.

با وجود اینکه  فرهنگ سکولار در اسرائیل بسیار رایج است، ولی بنیادگرایی متعصب یهودی حتی درتصمیمات سیاسی جناح راست افراطی و با لباس یهودی حاکم شده است، که جامعه را به خشونت، کشتار و آزار و اذیت بیشتر دیگران کشانده است. زیرا گفتمان بسته دینی در سیاست اسرائیل تأثیرگذار شده است.

به همین دلیل، واقعیت امروز اسرائیل از درون به یک بحران از نظر دیدگاه بسته بنیادگرای دینی تبدیل شده است، همانطور که امروزه از گفتمان ایدئولوژیک مسیحی نیز استفاده می شود اگر مسیحیان به بهانه کشتن مسیح، دیدگاه ایدئولوژیک منفی نسبت به یهودیان داشتند، وضعیت تغییر می کرد، زیرا برخی از آنها تسریع در تشکیل دولت یهود را آماده‌سازی برای آمدن مسیح و برای تحقق پیشگویی های کتاب مقدس می‌دانستند  که ادونتیست ها و سپس شاهدان یهوه از آنها گرفتند «آنها معتقدند که ایجاد دولت برای یهودیان تحقق پیشگویی های بشارت حکومت زمینی است، که آن زمین بهشت ​​است، جایی که خداوند در آنجاست. پس از مدت کوتاهی حکومت خود را جایگزین همه حکومت‌های بشری می‌کند و رعایای این جهان از رحمت خود برخوردار خواهند شد هماانطور که در  قرائت اسلامی نیز وجود دارد که در برخی از آیات قرآن کریم سعی در توجیه این امر با نصوص ترجیحی و پیوند سرزمین مقدس به یهودیان دارد.

از این روست که فرهنگ در مقابل دینداری جهت گیری های موضوع قرار می گیرد، وگرنه تصور منجی و پیوند دادن او به خون و درگیری و برانگیختن جنگ و فساد برای تسریع در ظهور او، همانطور که ظهور او به مسیح و سرزمین فلسطین یا به مقدسات پیوند خورد. این اندیشه ای است که در ذهن بسیاری از ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی وجود دارد و با اهمیت نقد این گرایش و نظر، به دلیل پیام های منفی که بر جوامع بشری دارد و میل به صلح در جهان  و انسان و حقوق شخصی او که مهم ترین آن حق حیات است را به تعویق می اندازد. با این حال بهره برداری از برخی ادبیات منفی دینی از یک سو و خواندن ادبیات دینی به صورت مطلق، جهان را به سمت خشونت بیشتر، خون و درگیری سوق خواهد داد.

نقطه شروع سوم: فرهنگ و مخاطرات سیاسی

آنچه اکنون در مسئله غزه می بینیم برخی از سیاست های غرب نسبت به این اشغالگری مغرضانه است، اما این به نفع مسئله فلسطین به طور خاص نیست و این دشمنی مطلق با غرب و به طور کلی ربط دادن این جهت گیری منفی به تمدن غربی و از بین بردن کامل آن به نفع ما نیست،  گویی تمدن غرب در این زاویه سوداگرایانه سیاسی محصور شده است، با سخنرانی های پوپولیستی با هدف تعمیم و تحریک منفی، در حالی که خودشان از همان ابزار تولید غربی برای ابراز عقیده و تحریک آنها استفاده می کنند.

ممکن است در برخی از ابعاد و شاخه‌های موضوع، بین عقیده سیاسی و عقیده توده‌ها به طور کلی تفاوت وجود داشته باشد، اما به طور عمومی این دو نظر در یک اصل اتفاق دارند و از یک دیدگاه مشترک که همان ظلم و ستم بر مردم فلسطین است ناشی می‌شود و آن. ضرورت دستیابی به کرامت انسانی، رفع ظلم علیه آنها و ایجاد کشور مشروع با حق بازگشت و امنیت دائمی.

بینش سیاسی به تنهایی نمی تواند بر اساس کنوانسیون های بین المللی و عربی حرکت کرده و بر اساس دیپلماسی  به این موضوع فشار وارد کند، برخلاف گفتمان عمومی و فرهنگی که فضای وسیع تری در گفتمان پیدا می کند. این گفتمان می تواند به هر شکلی که  باشد بر دولت ها فشار بیاورد و سپس سیاستمداران آن را به سمت منافع آنی و شرایطی سوق دهند و بر اساس مسیرهای بین المللی و ملی و فضاهای موجود برای فشار و توقف جنگ و نسل کشی بچرخند. روشنفکر، و شخص فرهنگی نقاد حول محور اصول می چرخد ​​تا در حفاظت از بشریت احرم فشار باشد و قلم و صدایش ازهمه جهت مؤثر بوده و سنگینی جنگ  برطرف شده و پایان یافته وجان ها ی انسانها مانند هر جان دیگری که  حق بودن و برخوردار بودن را دارند حفظ شوند.

نقطه شروع چهارم: فرهنگ و احیای عرب

آغاز فروپاشی داخلی فلسطینی ها یکی از بزرگ ترین دلایلی است که منجر به فرومایگی وضعیت آنها شده است. تقویت خود مستلزم احترام به دیگران است.  متلاشی شدن خانه از داخل باعث می شود که به راحتی نفوذ صورت پذیرد. و از آنجایی که خانه فلسطین در کلام خود متحد و در آرمان خود مبارز بود، گرایش های راست و چپ آن را از هم جدا نکرده  و هدف، رهایی و بازگشت حقیقت بود. دنیا علیرغم ضعف رسانه در آن زمان، از آن حمایت کرد، سپس وقتی ضعیف شد و پراکنده شد، برخی از دولت‌های عربی شرم‌زده شروع به عقب‌نشینی کردند و امروز هر که این توئیت‌ها را می‌خواند، صداهای بازگشت به گوشش می رسد. بسیاری از مردم هنوز صادق و وفادار هستند و از حق فلسطینی به عنوان یک انسان به سرزمین خود آگاه هستند و این فرصتی است برای خانه فلسطین تا دوباره اسناد خود را بررسی کند و اختلافات خود را با وجود مصیبت و رنج کنار بگذارد. .

علیرغم امید فراوان من به احیای خانه فلسطینی، اما امروز واقعاً مایه تاسف است که آن را در دوردست ببینیم، زیرا ما خانه های خود را با دستان خود ویران کردیم. و اجدادمان در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم از احیای این ملت پس از شوک بیداری صحبت می کردند، وقتی دشمنشان یکی بود - یعنی استعمار - بغداد را با دمشق و قاهره و بیروت و خلیج و آنچه بین آنهاست تا دورترین کشورهای مغرب را متحد کرد. امروز - متأسفانه - ما نقش استعمارگر را بر عهده می گیریم و از همان ابزار او برای ویران کردن این خانه عرب استفاده می کنیم، پس بغداد و صنعا و بیروت و خارطوم و طرابلس کجا و شهرهای جهان عرب کجا.  ما با انتخاب خودمان در نابودی آن سهیم هستیم، نه با انتخاب دیگران.

واقعاً مایه تاسف است که ما در این لحظه زندگی می کنیم و می بینیم که بسیاری از مردم کشورهای عربی بر اثر فقر، ترس، آوارگی و جنگ کشته می شوند و در جاده‌هایمان، آوارگان جنگ‌های یمن، سودان، فلسطین، سوریه و سایرین را می‌بینیم، و همچنین کسانی را می‌بینیم که با قیمت پایینی که برای دستمزد ماهشان کافی نیست، به دنبال زندگی هستند. در حالی که ما  ثروتمندترین مردم روی زمین هستیم، این یکی دیگر از نابودی توانایی های یکی از بزرگترین ملت های روی زمین از نظر تاریخ و نژاد است

در اینجا نقش فرهنگ برای کمک به تبلور است که احیای هر بخش عربی، احیای کل منطقه است و احیای ساختمان‌ها، جاده‌ها و پل‌ها قبل از احیای مردم ممکن نیست و یکی از بزرگترین موانع احیا، احیای ملی بدون توجه به احیای دیگران است. و همانطور که احیای ملی یعنی در دولت واحد ملی امر بسیار مهمی است ما نیز به عنوان فرهنگیان و  نهادهای فکری و فرهنگی باید با آن همکاری کنیم. و در تقویت و حفظ آن مشارکت داشته باشیم، اما باید به احیای دیگری نیز از نظر امنیت و توسعه کمک کنیم تخریب هر بخش عربی، تخریب کل است، به این معنی که به کانونی منفی تبدیل می شود که واقعیت عربی را بدون توجه به جغرافیای برخی از آن، نزدیک یا دور، تهدید می کند.

نکته: بخش هایی از کلمه از مقالات مختلف نویسنده که در برخی از روزنامه ها و مجلات منتشر شده است انتخاب شده است.

بدرالعبری

منشأ سخن معرفی انجمن نویسندگان عمان در نشست اتحادیه نویسندگان عرب در هتل رادیسون بلو در منطقه الخویر در استان مسقط، چهارشنبه ۸ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری / ۱۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی

کد خبر 19527

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 3 =